عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



امضــــــــــــــا نمی دم، انگشت می زنم! راستی این ای دی منه هر کس مایل بود ادد کنه‎: sniper.yazdani

نظرتون درباره ی این وبلاگ چیه؟؟؟؟


آمار مطالب

:: کل مطالب : 286
:: کل نظرات : 1921

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 13

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 680
:: بازدید ماه : 1434
:: بازدید سال : 3499
:: بازدید کلی : 46353

RSS

Powered By
loxblog.Com

بهانه!
پنج شنبه 28 دی 1398 ساعت 15:40 | بازدید : 498 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

هزار بار بهانه آوردم، تا تو را دو سه بار به خانه بردم...

 

 

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
سلامی به لطافت شبنم!
چهار شنبه 27 دی 1398 ساعت 8:26 | بازدید : 475 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

سلام همراهان عزیز. امیدوارم در لحظات و اوقات زیبا و با برکت زمستونی، ثانیه به ثانیه ی زندگیتون مملو و سرشار از نشاط و شادابی باشه. دوستان من قرار نیست که من نویسنده این وبلاگ باشم؛ فقط قرار است تا زمانی که ، داداش گلمون یعنی:♥...گل پسر...♥ برگرده من در خدمتتون باشم! . اما معرفی خودم...من هم مثل شما تا دیشب یکی از بازدیدکنندگان این وبلاگ زیبا بودم ولی از دیشب بطور موقتی نویسنده ی این وبلاگ شدم! تنها تفاوت کوچیک من با شما اینه که اگه شما اجی و داداش های دنیا ی مجازی ♥...گل پسر...♥ بودید، ولی من در دنیای واقعی هم اجی بزرگه ی ♥...گل پسر...♥ محسوب می شم:D!!! دوستان من قصد ندارم که زیاد در کار♥...گل پسر...♥ دخالت کنم...ولی خب تا جایی که امکانش باشه و اجازه داشته باشم، نمی گذارم کامنتی بی جواب بمونه!دیگه حرفی ندارم برای همه تون آرزوی سربلندی و پیروزی دارم. 

 

 

 

ارادتمند شما:♥...شَادِی یَزدانِی...♥


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
کثیف
چهار شنبه 27 دی 1398 ساعت 1:5 | بازدید : 454 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

آن قدر

کثیف شده ایم

که اگر

با آبشار نیاگارا هم

دوش بگیرم

پاک نمی شویم

 

***من به این نیت می اومدم تو این دنیا ی مجازی که مشکلات دنیای واقعی رو فراموش کنم...دلم نمی خواد ازم سو استفاده بشه....! تا اطلاع ثانوی تعطیل است!


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
منهای یک!!!
سه شنبه 26 دی 1398 ساعت 22:15 | بازدید : 478 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

 

کنار من چه می کنی؟

 

بلند شو

 

من با تو

 

کم می شوم یکی از خودم

درست مثل:

19=20+1



***مخاطب خاص: چرا ولم نمی کنی؟؟ چرا نمی ذاری با بدبختی ها و غم های خودم کنار بیام؟؟؟چرا....؟؟؟


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
یخ
دو شنبه 25 دی 1398 ساعت 14:56 | بازدید : 472 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )



لبخند

بهشت زندگی است

هر وقت جهنم یخ زد

به بهشت تو اعتماد می کنم...


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
شکست عشقی
یک شنبه 24 دی 1398 ساعت 10:53 | بازدید : 461 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

 

بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه

ریمل گروونه !

 



|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
به یاد رفیق....!
شنبه 23 دی 1398 ساعت 21:31 | بازدید : 490 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

سلام و عرض ادب خدمت عزیزان و بزرگواران....

طبق قرار معهود و همیشگی، امشب تصمیم دارم پست ارسالی ام رو به یکی از شما بزرگوارن و عزیزان و مهربانان تقدیم کنم!

این پست شعری هست بتحت عنوان ای غزل، ای زمینه ی سبزم.... که سروده ی دوست مرحوم  و بسیار گلم اقای حسن باقری که یک روز قبل از مرگش این شعر رو سروده است...و روز مراسمش خواهر بزرگوارشون این شعر رو تقدیم من کردند....و  مایه ی افتخار منه...!

و اما بعد می خوام این پست رو تقدیم کنم به کسی که قلمش همانند پر لطیف است و استاد بزرگوارم...سرکار خانوم نگین بابایی (رگبار بهاری) ایشالا که مورد عنایت قرار

بگیره!

یاعلی

 

 

 

ای غزل ای زمینه ی سبزم، ای که از من سری،حلالم کن 

 

 


ای که چشمت به قلب غمگینم ،داده بال و پری، حلالم کن 

 

 

 

ای اهورای چشم خسته ی من که مرا آفریده ای از عشق

 

 

  

و دل خسته ی مرا هر شب تا خدا می بری حلالم کن

 

 

 

من نفرین شده نمی دانم،دستم از هر چه هست کوتاه هست

 

 

 

شده حتی برای دلخوشی ام، خوب من!سرسری حلالم کن

 

 

 

 

آسمان هم نمَی نمی بارد ، بر من خسته، بر من غمگین

 

 

 

 

آسمان نگاه خسته ی  من ! تو که آبی تری حلالم کن

 

 

 

کوله بار مرا ببند رفیق، یک نفس مانده است تا رفتن

 

 

 

 

به نمازت،به گریه های شبت، این دم آخری حلالم کن.


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
خداوکیلی این خانواده اس من دارم؟؟؟
شنبه 23 دی 1398 ساعت 11:22 | بازدید : 484 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

 

دیشب حدود ساعت 2 بود تو اتاقم داشتم با موبایل حرف می زدم که احساس کرد م یه صداهایی از بیرون میاد....رفتم تو حال می بینم به به...خواهرام نشستن فیلمthat s my boy  رو نگاه می  کنن...یه لحظه در جا کپ کردم...و مدام صدای مادرم تو سرم می پیچید...اخه من تا یاد دارم مادرم به من و برادرم می گفت: شما ها پسر هستید...4 تا خواهر جوون تو خونه دارید...حق ندارید هر طور که می خواید رفتار کنید...حواستون به لباس پوشیدن هاتون باشه...حق ندارید وقتی خواهراتون خونه هستن دوست یا رفیقتون رو بیارید خونه.....اگه می خواید فیلم یا چیز دیگه ای مشاهده کنید بذارید وقتی که دخترها نیستن ...یا برید تو اتاقتون و در را هم قفل کنید!!!

بخدا طوری شده بود که ما یه قلیون هم می خواستیم بکشیم مجبور بودیم بریم تو اتاق در بسته....ولی حالا خودشون اومدن نشسته فیلم صحنه دار نگاهمی کنن...انگار یه ظرف بزرگ آب یخ تو سر من خالی کردند...

بی اختیار رفتم بالا سر مامان و بیدارش کردم و اوردمش پای تلویزون و گفتم مامان تحویل بگیر....ببین دختر خانوم هات چیکار می کنن...مامان هم یه 2 دقیقه ای صب کرد و بعد یهو مثل برق گرفته ها به خواهرم گفت:وای مهسا این فیلم that s my boy  هستش؟ می دونی من چقد دنبالش بودم....بزنید از اولش بیاد منم می خوام ببینم...

من که دیگه داشتم شاخ در می اوردم تنها کاری که کردم رفتمو cdرو برداشتمو گفتم پاشید خجالت بکشید...نصف شبی دیونه شدید؟ و رفتم تو اتاقم...راستش رو بخواید با لب تابم یکبار دیدمش....انصافا فیلم توپی هستش...توصیه می کنم ببینیدش! صبکه شد سر میز صبحانه دیدم حاجی خیلی ناراحته...اومدم باهاش شوخی کنم دیدم گفت: گل پسر بخدا حوصله ندارم...بی خیال...گفتم حاجی پس چی شده؟ نبینم غمگین باشی...

همین رو که گفتم....یاعلی...مثل اینکه داغ دلش تازه شده باشه...شروع کرد غر زدن...که گل پسر تو اینجا دیکتاتوری راه انداختی...تو خودت کیف و حالت رو می کنی....تفریحتو میری...خریدت رو می ری...ولی هیچ توجه ای به دیگران نداری....گل پسر تو مثل همیشه نیستی...الان و 20 و حورده ای سالته ولی هنوز زن نگرفتی...و هزاران مورد دیگه...باور کنید با خودم مدام فک می کردم که چی شده  حاجی داره این حرف ها رو میزنه....!!! دیگه طاقتم سر اومد و گفتم حاجی؟ حرف آخر رو اول بزن...بگو ببینم چیکار باید بکنم؟ حاجی گفت: هیچی...! چرا نذاشتی این بچه ها دیشب فیلمشون رو ببینن؟ این ها هم دل دارن...چرا cdشون رو گرفتی؟ ازت خواهش می کنم سر به سرشون نذاری...لطف کن الان هم برو cd شن روبیار بهشون بده!!!

منم با کمال شرمندگی رفتم cd رو اوردم می دادم به حاجی می گم حاجی بهشون بده....حاجی می گه: نه این طوری که فایده نداره...باید از دلشون هم در بیاری....خلاصه مجبورم کردن که به هر کدومشون هم یه 10 هزاری بدم!! الان من دچار یاس فلسقی شدم....اخرش من نفهمیدم من دیکتاتورم یا کسان دیگه!!!

خداوکیلی این خانواده اس من دارم؟؟؟

 


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شبی با عزیز دل!!
جمعه 22 دی 1398 ساعت 10:9 | بازدید : 467 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

دیشب با عزیز دل رفته بودیم پیاده روی...جاتون خالی تو هوای برفی یه حس و حال خاصی داشت...

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
امام رضا!
جمعه 22 دی 1398 ساعت 9:12 | بازدید : 519 | نوشته ‌شده به دست H-Y | ( نظرات )

از شدت زهر شاه خراسان

می رفت و گاهی افتان و خیزان



|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3